سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو دریا
| نظر بدهید

 

دو دریا به هم رسیدند؛ یکی ایستاده بر پا، یکی خوابیده بر بستر. دریای چشمانشان پر از موج شده بود. هر دو دریا، سیلوار اشک می­ ریختند. همین که نگاهشان به هم گره خورد یاد خاطرتشان افتادند.

دوباره قرآن مصداق پیدا کرده بود.

دو دریا به هم رسیدند (1) ؛ یکی ایستاده بر پا، یکی خوابیده بر بستر.

دریای چشمانشان پر از موج شده بود.

هر دو دریا، سیلوار اشک می­ ریختند.

همین که نگاهشان به هم گره خورد یاد خاطراتشان افتادند.

یاد دریای چشمان مادرشان (سلام الله علیها) در همان روزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دخترش (سلام الله علیها) را از شهادت فرزندش حسین (علیه السلام) با خبر کرد. یاد سوال مادر (سلام الله علیها) که پرسید: "پدر جان! چه زمانی این حادثه روی خواهد داد؟"

و پیامبر (صلی الله علیه وآله) جوابی دادند که گریه بزرگ بانوی عالم (سلام الله علیها) شدیدتر شد: "در زمانی که من، تو و علی (علیهم السلام) نخواهیم بود." (2)

و حالا قرار بود که برادر بزرگ تر هم سیدالشهدا (علیه السلام) را ترک کند.

نمی­ دانم اثر سم، رنگ صورت امام کرامت (علیه السلام) را به رنگی بین زردی و سبزی برده بود یا درد این که برادر کوچکش را تنها می­ گذاشت ؛ که "رنگ رخساره خبر می­دهد از سر درون".

هر چند امام مجتبی (علیه السلام) تنها یک سال از سیدالشهدا (علیه السلام) بزرگ­تر بودند اما برای او نقش برادر، رفیق، پدر و مادر را داشتند و سیدالشهدا (علیه السلام) همه این ها را یکجا از دست می­ داد. چرا که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

"الامام الانیس الرفیق، و الوالد الشفیق، والاخ الشقیق، و الام البره."

"امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر دلسوز و مادر مهربان است." (3)

امام حسین (علیه السلام) بر بالین برادر رفتند و فرمودند: "برادر جان! چه شده که رنگت به سبزی میل پیدا کرده است؟"

اشک­ های امام مجتبی (علیه السلام) بر گونه سرازیر شد و فرمودند: "حدیثی که جدم راجع به من و تو فرموده است، صحیح است."

دو برادر دست بر گردن هم نهادند و گریه ه­ای طولانی کردند.

سپس امام حسین (علیه السلام) از آن حدیث جویا شد.

امام حسن (علیه السلام) فرمودند: "جد بزرگوارم به من فرمود در شب معراج که داخل روضات الجنات شدم و به منزل هاى اهل ایمان مرور کردم با دو قصرى مواجه شدم که خیلى عالى و مجاور یک دیگر و یک نوع بودند، تنها تفاوتى که داشتند، یکى از آنها از زبرجد سبز (نوعی سنگ) و دیگرى از یاقوت قرمز بود. من به جبرئیل گفتم: این دو قصر برای چه کسانی است؟ گفت: برای امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) می­ باشند.

گفتم: اى جبرئیل! پس چرا یک رنگ نیستند؟ دیدم ساکت شد و جوابى نداد. گفتم: چرا تکلم نمى‏ کنى؟ گفت: از شما خجالت مى‏ کشم! گفتم تو را به خدا قسم می­ دهم که مرا از این موضوع آگاه نمائى! گفت: علت سبز بودن رنگ قصر حسن (علیه السلام) این است که مسموم شهید مى ‏شود و در وقت شهادت رنگش سبز خواهد شد .

سبب قرمز بودن قصر حسین (علیه السلام) این است که آن حضرت شهید مى ‏شود و صورتش به وسیله خون قرمز خواهد شد!"

در همین موقع بود که گریه طولانى کردند و حضار هم صدا به ضجه و گریه بلند نمودند. (4)

از آن روز یازده سال گذشت.

و دوباره قرآن مصداق پیدا کرد.

دو دریا دوباره به هم رسیدند.

اما دریای ایستاده اینبار دریای خون بود ...

پی نوشت:

(1) مَرَجَ البَحرَینِ یَلتقیان. (سوره الرحمن، آیه 19)

(2) بحار الانوار، جلد 44، صفحه ی292

(3) کافی، جلد 1، صفحه ی 200

(4) زندگانی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ترجمه جلد44، بحارالانوار صفحه ی 156



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : چهارشنبه 92 بهمن 30
زمان : ساعت 2:19 صبح


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir



 

کل بازدید: 152779
بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 31
تعداد کل پست ها: 347

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا