سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه یک روحانی ایرانی از تخریب کامل بقیع جلوگیری کرد؟
| نظر بدهید

خبرگزاری فارس: چگونه یک روحانی ایرانی از تخریب کامل بقیع جلوگیری کرد؟ 

 


به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) :  شیخ عبدالرحیم صاحب فصول حائری (م 1327ش) از علمای تهران و بنیانگزار جامعه اخوان اسلامی است.

عماد زاده مدیر مجله خرد در شماره نخست سال هشتم این مجله که در سال 1328 ش منتشر شده در مقاله‌ای تحت عنوان «مربی بزرگ اسلام» از وی به عنوان مؤسس جامعه اخوان اسلامی یاد کرده و ضمن مقدمه‌ای ضرورت پرداختن به زندگی وی را مورد توجه قرار می‌دهد.

درشماره دوم نشریه خرد که زمان انتشار آن مقارن ایام حج شده است، با اشاره به وعده‌ای که در شرح خدمات و زحمات اجتماعی این پیشوای روحانی داده، سعی می‌کند تا به شرح خاطره ای از این روحانی در باره حج بپردازد.

عماد زاده می‌نویسد که ماجرای مربوط به آیت الله صاحب فصول را سال قبل، یعنی 1327 که صدرالاشراف امیر الحجاج بود به طور خلاصه منتشر و در اختیار شماری از حجاج قرار گرفته تا عنداللزوم به آن استناد کنند.

 داستان از این قرار است که پس از تسلط وهابیان، مسلمانان از رفتن حج خودداری کردند. در این میان، یکی از روحانیون تهران در سال 1344 (یا 1345) ق با نام شیخ عبدالرحیم صاحب فصول همراه حدود هزار نفر از راه شام عزیمت حج کرد.

عبدالعزیز سعودی از این حرکت استقبال کرده و سعی کرد با استقبال از آنان نشان دهد که مشکلی با سایر مسلمانان ندارد و چنین نیست که آنان را کافر بشمارد. به هر روی این عالم دینی، در بحبوحه ماجرای منازعه وهابیان با مسلمانان به همراه شمار زیادی ایرانی راهی حج می‌شود.

 او حس می کند که در این ایام دست پیش را دارد. لذا پیش از رسیدن ماه ذی حجه، ابراز می دارد که اگر اول ماه ذی حجه مطابق رأی سعودی‌ها برای او ثابت نشود، شیعیان طبق نظر خود روز وقوف در عرفات را مطابق نهم ذی حجه که برای خودشان ثابت شده وقوف خواهند داشت.

وی این نظر خود را توسط محمد عبدالروؤف نماینده عبدالعزیز سعودی به پادشاه سعودی منتقل می‌کند. وی به ایشان سلام رسانده و می‌گوید: شما حق دارید، هرچه می‌خواهید توقف کنید. حق مذهب شما هم همین است. اما خوشبختانه اختلاف نظری در اول ماه پدید نمی‌‌آید و همه مسلمانان یک روز واحد در عرفات وقوف پیدا می‌کنند.

پس از فراغت از حج، عبدالعزیز نماینده خود را برای عرض تبریک و تقاضای بازدید معظم له فرستاد و ساعتی را برای ملاقات وعده دادند. در این ملاقات شماری دیگر از ایرانیان از جمله آقای سید حسین بروجردی نماینده (یا کارمند) مجلس شورای ملی هم حاضر بودند.

چند روز بعد موعد ملاقات دیگری گذاشتند. در ملاقات دوم آیت الله فصولی حائری خطاب به عبدالعزیز گفتند: آیا تمام اصلاحاتی که منظور داشتید  تمام شد، فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود؟

 گفتنی است که این ملاقات و در واقع این سفر حج یکسال بعد از ماجرای خراب کردن قبور بقیع بوده که هنوز آثارقبور باقی بود و اگر آن سال مبادرت به ترمیم نمی‌شد امروز هیچ اثری از محل قبور باقی نبود. عبدالعزیز در پاسخ گفت: راست می‌گویی، ولی اینکار را من نکردم. این عمل به تحریک سفیر ایران (که مسلمان نبوده و یکی از مسالک فاسد را داشته) انجام شد. (اشاره او به پدر هویدا یعنی میرزاحبیب الله پسر آقا رضا قناد شیرازی بهایی بود که آن زمان در جده مقیم بود و سرپرستی حجاج را داشت)  آیت الله فصولی ضمن تأکید بر این که این شخص دشمن مذهب شما و ماست از او می‌خواهد تا به این امر رسیدگی کند. ملک قبول کرده و وعده می‌دهد که صورت قبور را تجدید کند. و چنین کرد، چنان که تا حال باقی است.

 در این وقت شیخ عبدالرحیم فصولی پیشنهاد کرد که ملک دو صُفّه مسدّس از سنگ مرمر بسازد. یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایین تر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ طاق نماهایی از سنگ مرمر ساخته شودکه فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد. ابدا طلا و نقره هم در آنها بکار نرود. ملک این نقشه را ظاهرا می‌پذیرد.

 پس از رفتن، عبدالعزیز دستور می‌دهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی مارک دیوان جلاله نوشته و ثبت شود و برای آیت الله فصولی ارسال شود.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : دوشنبه 92 دی 30
زمان : ساعت 12:1 صبح
فدک کجاست؟
| نظر بدهید

به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : فدک کجاست ؟ چگونه به پیامبر صلی الله علیه وآله رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه سلام الله علیها به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
فدک یکی از دهکده های آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه، 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجری، قلعه های خیبر، یکی پس از دیگری فتح شدند و قدرت مرکزی یهود در هم شکست و ساکنان فدک تسلیم شدند و در برابر پیامبر متعهد شدند که نیمی از زمین ها و باغ های خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند و افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبرصلی الله علیه وآله را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند. سرزمین هایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان می افتند، به شخص رسول خداصلی الله علیه وآله تعلق دارند و او هر گونه بخواهد، می تواند در آنها تصرف کند. وقتی آیه «و آتِ ذَالقربی حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیر»[1] نازل شد، پیامبر اسلام، دخترش فاطمهسلام الله علیها را خواست و فدک را به او داد.[2]
سرگذشت فدک پس از پیامبرصلی الله علیه وآله :
پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، حضرت فاطمهسلام الله علیها از فدک محروم شد و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت برای پس گرفتن فدک، بسیار کوشید؛ ولی دستگاه خلافت از این کار سر باز زد. ممنوعیت حضرت فاطمهسلام الله علیها از تصرف در فدک در زمان خلافت ابوبکر پی ریزی شد. ابن ابی الحدید معتزلی که فردی عالم و سنی مذهب است، می نویسد:
«ابراهیم بن سعید ثقفی از ابراهیم بن میمون از عیسی بن عبداللّه بن محمدبن علی بن ابی طالب علیه السلام از پدرش و او از جدش و او از علی علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: فاطمهسلام الله علیها نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلی و امّ ایمن بر این مطلب گواهند. ابوبکر گفت: تو جز حق و راستی، چیزی به پدرت نسبت نمی دهی؛ من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه ای از پوست طلبید و سند فدک را برای حضرت زهراسلام الله علیها نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا می آیی؟ گفت: از نزد ابوبکر می آیم؛ به او گفتم که رسول خداصلی الله علیه وآله فدک را به من بخشید و علی علیه السلام و ام ایمن نیز بر این مطلب گواهند و او فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده، گفت: تو فدک را به فاطمه[سلام الله علیها] داده ای و سندش را نوشته ای؟ گفت: آری. گفت: علی [علیه السلام] به سود خود گواهی می دهد و ام ایمن یک زن است؛ بعد آب دهان بر روی آن سند انداخته، نوشته را پاک و سند را پاره کرد».
همچنین روایت شده که ابوبکر پس از گواهی امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد فدک را به حضرت زهراسلام الله علیها بدهند؛ اما عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده، نوشته را پاره کرد.[3] پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید، تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها برگردانید.
پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت و تا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهراسلام الله علیها گرفت. فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهراسلام الله علیها بازگردانید. پس از مهدی، موسی و هارون، دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمهسلام الله علیها پس گرفتند.
وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی، فدک را به فرزندان حضرت زهراسلام الله علیها بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود؛ گاهی آن را برمی گرداندند و گاهی پس می گرفتند. در عصر آنها، فدک مسئله ای سیاسی به شمار می آمد؛ نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند و برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمهسلام الله علیها بازگرداند، بنی امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار، ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی.[4]
مسلم بن حجاج نیشابوری، در کتاب معروفش «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمهسلام الله علیها را به طور مشروح آورده و از عایشه چنین نقل کرده است: حضرت فاطمهسلام الله علیها پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش، حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت[5]. در نهج البلاغه درباره فدک چنین آمده است: «از میان آن چه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند و خداوند، بهترین داور است»[6].
سرانجام در دوران متوکل عباسی، فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصی به نام «عبدالله بن عمر بازیار»، قطع شدند و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند که قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبرصلی الله علیه وآله در آن کاشته شده بودند، هنوز باقی بودند. شخصی که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابی امیه ثقفی» نام داشت که پس از بازگشت به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج شد.[7]
چرا امیرالمؤمنین علیه السلام فدک را پس نگرفت؟ 
اما درباره این که چرا حضرت علیعلیه السلام پس از به حکومت رسیدن، فدک را پس نگرفت از سوی امامان معصومعلیهم السلام، چنین آمده است: ابوبصیر می گوید: از امام صادقعلیه السلام پرسیدم: چرا حضرت علیعلیه السلام پس از به حکومت رسیدن، فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند، ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و علی بن ابیطالبعلیه السلام خوش نداشت چیزی را که غاصب آن، کیفر و مظلوم آن، پاداش دیده، برگرداند.[8]
شخصی از امام کاظمعلیه السلام پرسید: چرا علیعلیه السلام فدک را باز پس نگرفت؟ امام در جواب فرمود: ما خاندانی هستیم که ولی مان خداست و حق ما را تنها او می گیرد. ما اولیای مردم هستیم و حقوق آنان را از ستم گران باز پس می گیریم؛ ولی برای خودمان، باز پس نمی گیریم[9].
نویسندگان کتاب «اسرار فدک» در جواب این سؤال، چنین نوشته اند: فدک تا غصب نشده بوده، ارزش یک ملک را داشت؛ ولی پس از غصب فدک، به بهای بی حرمتی به فاطمه زهرا سلام الله علیها، بازگرداندن دیگر چه ارزشی داشت؟ اگر زمین فدک بازگردانده شد، آیا بهای غصب آن که جسارت به ساحت پاک آن حضرت است، قابل قصاص است؟ فدک از آن جهت برای فاطمه سلام الله علیها گرامی بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالی برای اهل بیت و شیعیان بود؛ وگرنه فاطمه سلام الله علیها که به درآمد آن نیاز نداشت.
نویسندگان این کتاب در ادامه آورده اند: بازگرداندن فدک، به شوخی گرفتن غصب آن است. اگر هزار بار فدک بازگردانده شود، جنایت هولناکی که انجام شد، رنگ نمی بازد و آن روزهای غارت گری، هرگز فراموش نمی شوند.
آنان در ادامه می نویسند: یزید می خواست اموال به غارت رفته کربلا را با دادن اموالی عوض بدهد؛ ولی امام سجاد علیه السلام نپذیرفت و فرمود: در میان آن اموال، لباس حضرت فاطمه سلام الله علیها بود.[10]
پی نوشت ها :
1. اسراء، آیه 26.
2. طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص411.
3. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص 274.
4. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، ص669.
5. صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.
6. نهج البلاغه، ترجمه فیض السلام، نامه 45.
7. احمدی میانجی؛ مکاتیب الرسول.
8. مجلسی، بحارالانوار، ج 29، ص395.
9. همان.
10. محمدباقر انصاری و سید حسین رجایی، اسرار فدک، ص 213.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:59 عصر
شیخی که آرزوی جنگیدن با امام زمان علیه السلام دارد!
| نظر بدهید

شیخی که آرزوی جنگیدن با امام زمان علیه السلام دارد!

به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : عدنان عرعور، شیخ سلفی سوری که مقیم عربستان است، طی سخنانی از تریبون تبلیغاتی خود موسوم به شبکه “شذا” گفت: امیدواریم ان شاء الله زیر لوای پرچم لشکر سفیانی باشیم…

سفیانی کیست؟

احادیث و روایات درباره السفیانی متعدد و متواتر است. او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. او مردی است با چهره‌ای ترسناک و آبله روست و چشمانی کبود دارد. او از سرزمینی خشک به نام «بیدا» که سرزمینی بی آب و علف در بین مکه و شام است، خروج می‌کند.

عثمان بن عنبسه کیست و ادعای او چیست؟

سفیانی از فرزندان یزید بن معاویه بن ابوسفیان ـ لعنة الله علیهماـ است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود: «آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و او عثمان بن عنبسه از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هر آن‌ که در شک و تردید است و هر کافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».

شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا 9 ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیر بلکه تصرف او 8 ماه است که یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود.»

بعد از این‌که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، در مقابل امام مهدی (علیه السلام) می‌ایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی (علیه السلام) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی (علیه السلام) است.

حکم‌رانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (علیه السلام) بر عراق مسلط می‌شود.

[قول دیگر دربارة کشته شدن سفیانی] این است که او به شام فرار می‌کند و امام (علیه السلام) عده‌ای از یاران خود را به دنبال او روانه می‌کند و آنان پس از دستگیری سفیانی او را به قتل می‌رسانند.
یکی از رویدادهای مهم زمان سفیانی فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین است.

این واقعه ـ خسف ـ چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی (علیه السلام) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت اما (علیه السلام) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند و حتی این امر سفیانی را هم تحت تاثیر قرار می دهد که مهم‌ترینِ نتایج آن‌ فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

اندکی بعد سفیانی به شام فرار می کند و امام مهدی (علیه السلام) عده‌ای را به دنبال او روانه می‌کند. این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌جا بر روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروج پس از خروج مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب را تصرف می کند.

او به این مناطق اکتفا نمی کند بلکه لشکریان خود را به اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند. در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند. پس از آن، قسمتی از لشکر آن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند. بخشی از لشکر سفیانی که به شام می‌رود [با لشکر امام (علیه السلام) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (علیه السلام) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند. اما در راه مکه و در منطقه بیداء در زمین فرو می روند و جز سه نفر از آنان کسی زنده نمی ماند.

فتنه سفیانی در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت (علیه السلام) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی (علیه السلام) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی (علیه السلام) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:52 عصر
پنج دعا که بهتر است همراه خود داشته باشید
| نظر بدهید

از امام باقر علیه السلام سؤال شد، آیا می­‌توان آیاتی از قرآن را برای شفا و دفع بیماری بر بازو یا گردن بیمار آویزان نماییم؟ امام فرمودند: اشکالی ندارد، این کار را انجام دهید، برای بیمار خوب است.[1]

همچنین از امام صادق علیه السلام سؤال شد، اگر کسی بیماری و درد داشته باشد می­توان جهت شفای او آیاتی از قرآن را نوشت و بر او آویزان نمود یا آن را بشوییم و به او بخورانیم؟ امام علیه السلام فرمود: بله اشکال ندارد.[2]

البته استفاده از آیات قرآن منحصر در شفای بیمار نیست، بلکه در روایات وارده از معصومین علیهم السلام، موارد متعددی ذکر شده است که می‌­توان از آیات قرآن و دعاهای خاصی جهت رسیدن به هدف­‌های معین استفاده کرد؛ مانند ادا و پرداخت قرض، جلب روزی، دفع غم و اندوه، دفع فقر، دفع سحر، دفع اثر چشم زخم، دفع تب، و… که از آنها به حرز و تعویذ،[3] تعبیر شده است.

در این‌جا برای نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:

1- دعا برای دفع ترس:

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ أَنَّهُ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی کَنَفِکَ وَ فِی جِوَارِکَ وَ اجْعَلْنِی فِی أَمَانِکَ وَ فِی مَنْعِک.[4]

2- دعا برای دفع فقر:

لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً.[5]

3- دعا برای جلب روزی:

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَیِّباً بَلَاغاً لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیئاً مَرِیئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِکَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ قُلْتَ‏ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ فَمِنْ فَضْلِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِیَّتِکَ أَسْأَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ.[6]

4- دعا برای دفع وسوسه و حدیث نفس:

اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ عَدْلٌ فِیَّ حُکْمُکَ مَاضٍ فِیَّ قَضَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِی وَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً.[7]

5- دعا برای دفع چشم زخم:

امام صادق علیه السلام می­فرمایند:

برای از بین بردن اثر چشم زخم، سوره «حمد» را بخوانید و سپس دعای زیر را بنویسید: «بِسْمِ اللَّهِ أُعِیذُ فُلَانَ‏ بْنَ‏ فُلَانَةَ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ عَیْنٍ نَاظِرَةٍ وَ أُذُنٍ سَامِعَةٍ وَ لِسَانٍ نَاطِقٍ‏ إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ عَمَلِ الشَّیْطَانِ وَ خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ.[8]

 پی نوشت:

1- حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق، مصحح، مؤسسة آل البیت، ج 6، ص 237، مؤسسة آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق.
2- همان.
3- حرز به­معناى پناهگاه و جاى محکم و استوار و دعائى که بر کاغذ می نویسند و براى دفع چشم زخم یا دفع بلا همراه خود نگهداری می کنند، و تعویذ هم معانى شبیه حرز دارد و به­معناى پناه دادن نیز آمده و مقصود در این­جا چنان که از دعاهائى که مى‏آید معلوم می گردد دعاهائى است که با خواندن یا نوشتن و همراه کردن آن‌ها انسان از دردها و یا جانوران موذى و درندگان و ترس و دیگر چیزها در امان می ماند ؛ کلینى، محمد بن یعقوب- مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی(ترجمه مصطفوى)‏، ج 4، ص 357، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1369 ش.
4- کلینى، محمد، الکافی، محقق، مصحح، غفارى على اکبر – آخوندى، محمد، ج 2، ص 568 – 569، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
5- ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات( الأشعثیات)، ص 220، مکتبة النینوى الحدیثة، تهران، چاپ اول، بی تا.
6- الکافی، ج ‏2، ص 550 – 551?
7- الکافی، ج ‏2، ص 561?
8- مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان،‏ ج 92، ص 131، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:45 عصر
بازی فوتبال با سرهای بریده شیعیان در سوریه /تصاویر 18+
| نظر بدهید

به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : تروریست‌های فعال در سوریه روز شنبه تصویری را در صفحات مجازی خود منتشر کرده‌اند که باز هم تائیدی از بر اوج قساوت گروه‌هایی که حمایت‌های غرب به آن‌‌ها پر و بال داده است. روز شنبه گروه‌های تروریستی فعال در سوریه تصویری را در صفحه توئیتر خود منتشر کردند که نشان می‌دهد اعضای این گروه‌ها تا چه حد از اصول اولیه انسانیت دور شده‌اند. در این تصویر، اعضای گروه «داعش» (دولت اسلامی عراق و شام) در حال فوتبال بازی کردن با سرهای بریده شده چند نفر از شیعیان سوری هستند.

گروه‌های تروریستی فعال در سوریه و در صدر آن‌ها «داعش»  و «جبهه‌النصره» در چند ماه اخیر به حدی رفتارهای غیرانسانی با اقلیت‌های مذهبی و قومی داشته‌اند که حتی آمریکا و غرب هم آن‌ها را در لیست گروه‌های تروریستی خود قرار داده‌اند. این در حالی است که همین گروه‌ها در طول حدود 3 سال گذشته، با کمک‌های سخاوتمندانه غرب و کشورهایی چون عربستان و قطر تا این حد قدرت گرفته‌اند.

قدرت گرفتن این گروه‌ها موجب شده تا طیف میانه‌روتر مخالفان به کلی به حاشیه برود، تا جایی که خبرگزاری رویترز هفته گذشته از تغییر موضع احتمالی غرب خبر داد و نوشت کشورهای غربی به ائتلاف مخالفان اعلام کرده‌‌اند که «بشار اسد» رئیس‌جمهور سوریه را به گروه‌هایی چون «داعش» ترجیح می‌دهند و به همین دلیل احتمالا نشست «ژنو 2» به تغییر نظام سوریه منجر نمی‌شود.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:42 عصر
برخی از صفات رذیله یزید در منابع اهل تسنن
| نظر بدهید

به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : در بسیاری از منابع معتبر اهل تسنن، به تفصیل در مورد ویژگی های شخصیتی و رفتاری یزید بن معاویة و نیز عدم پایبندی او به احکام شرعی و حدود الهی، سخن گفته شده است.برای نمونه فقط به چند مورد از بسیار اشاره می کنیم:

1 – ابن عساکر در تاریخ دمشق، در مدخل ترجمه یزید بن معاویة، به سند خود می گوید:

أنبأنا أبو الفرج غیث بن علی عن أبو بکر الخطیب عن أبو نعیم الحافظ عن سلیمان بن أحمد عن محمد بن زکریا الغلابی عن ابن عائشة عن أبیه قال: کَانَ یَزِیدُ فِی حَدَاثَتِهِ صَاحِبَ شَرَابٍ یَأْخُذُ مَأْخَذَ الْأَحْدَاثِ، فَأَحَسَّ مُعَاوِیَةُ بِذَلِکَ فَأَحَبَّ أَنْ یَعِظَهُ فِی رِفْقٍ، فَقَالَ: یَا بُنَیَّ مَا أَقْدَرَکَ على أن تصل إِلَى حَاجَتِکَ مِنْ غَیْرِ تَهَتُّکٍ یَذْهَبُ بِمُرُوءَتِکَ وقدرک، ویشمت بک عدوک ویسیء بک صدیقک ثُمَّ قَالَ: یَا بُنَیَّ إِنِّی مُنْشِدُکَ أَبْیَاتًا فَتَأَدَّبْ بِهَا وَاحْفَظْهَا، فَأَنْشَدَهُ:

انْصَبْ نَهَارًا فِی طِلَابِ الْعُلَا        وَاصْبِرْ عَلَى هَجْرِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ

حَتَّى إِذَا اللَّیْلُ أَتَى بِالدُّجَى        وَاکْتَحَلَتْ بِالْغُمْضِ    عَیْنُ الرَّقِیبِ

فَبَاشِرِ   اللَّیْلَ   بِمَا  تَشْتَهِی        فَإِنَّمَا     اللَّیْلُ    نَهَارُ      الْأَرِیبِ

کَمْ  فَاسِقٍ  تَحْسَبُهُ   نَاسِکًا        قَدْ   بَاشَرَ   اللَّیْلَ   بِأَمْرٍ    عَجِیبٍ

غَطَّى  عَلَیْهِ   اللَّیْلُ  أَسْتَارَهُ         فَبَاتَ   فِی  أَمْنٍ  وَ عَیْشٍ خَصِیبٍ

و  لذة    الأحمق  مکشوفة         یسعى  بها   کل     عدو   مریب [1]

یزید در جوانی اش همدم شراب بود، معاویه از این خصلت او آگاه شد پس اراده کرد تا او را با نرمی، اندرز دهد؛ به او گفت: پسرم! تو بدون پرده دری و هتک حیثیت و ارزش خود هم توان کامیاب شدن را داری! پس خود را دشمن شاد و دوست گریز مکن! سپس گفت: پسرم! من اشعاری را برایت می خوانم. از آنها ادب بیاموز و به خاطرشان بسپار:

روزها در طلب رفعت کوش                      کن صبوری ز رخِ باده فروش

شب چو با پرده تاریک رسید                       سرمه اش چشم رقیبان پوشید

هر چه خواهی بکن و دل خوش دار                       که شب تار، نهار هوشیار

ای بسا فاسقِ عابدْ رخسار                       که شگفتی زند اندر شب تار

شب بر او پرده خود پوشیده                       باده در امن و امان نوشیده

لذت احمق کودن مکشوف                       دشمن حیله گر از آن مشعوف[2]

2 – ابن کثیر در ترجمه یزید، بعد از نقل عبارات فوق، ادامه می دهد:

وَکَانَ فِی یزید إِقْبَالٌ عَلَى الشَّهَوَاتِ وَتَرْکُ بَعْضِ الصَّلَوَاتِ فی بعض الأوقات، وإماتتها فی غالب الْأَوْقَاتِ.[3]

یزید توجه ویژه ای به شهوت رانی و ترک بعضی از نمازها در بعضی از اوقات داشت، و در اغلب اوقات، آنها را به جا نمی آورد.

3 – یعقوبی در تاریخ خود، دستور معاویه به زیاد بن ابیه برای اخذ بیعت مردم بصره برای یزید و نیز جواب زیاد به معاویه را اینگونه نقل می کند:

لمّا أراد معاویة أن یأخذ البیعة لیزید من الناس، طلب من زیاد أن یأخذ بیعة المسلمین فی البصرة، فکان جواب زیاد له:

ما یقول الناس إذا دعوناهم إلى بیعة یزید، و هو یلعب بالکلاب و القرود، و یلبس المصبّغات، و یدمن الشراب، و یمشی على الدفوف و بحضرتهم الحسین بن علی، و عبد اللّه بن عباس، و عبد اللّه ابن الزبیر، و عبد اللّه بن عمر؟ و لکن تأمره یتخلّق بأخلاق هؤلاء حولا أو حولین فعسانا أن نموّه على الناس‏![4]

هنگامی که معاویه بر آن شد تا از مردم برای یزید بیعت بگیرد، ابتدا از زیاد بن ابیه خواست تا مسلمانان بصره را به بیعت فرا خواند. زیاد در پاسخ او نوشت:

اگر مردم را به بیعت با یزید فرا بخوانیم، یزیدی که سگ بازی و میمون بازی می کند و لباسهای رنگارنگ می پوشد و دائم الخمر است و با آهنگ دف می رقصد در حالی که در میان مردم، حسین بن علی و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر حضور دارند، مردم چه خواهند گفت؟ ابتدا فرمانش بده تا یکی دو سال به اخلاق اینان در آید تا شاید امر را بر مردم مشتبه کنیم!

همچنین یعقوبی در چند صفحه بعد، هنگامی که به تلاش معاویه جهت اخذ بیعت اهل مکه و مدینه برای پسرش یزید اشاره می کند، ماجرای خودداری عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید به دلیل فسق آشکار او را اینگونه بیان می کند:

حجّ معاویة و حاول أن یأخذ البیعة من أهل مکّة و المدینة فأبى عبد اللّه بن عمر و قال: نبایع من یلعب بالقرود و الکلاب و یشرب الخمر و یظهر الفسوق، ما حجّتنا عند اللّه؟

و قال ابن الزبیر: لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق و قد أفسد علینا دیننا.[5]

معاویه به حج رفت و کوشید تا مردم مکه و مدینه را به بیعت با یزید وادار کند. عبدالله بن عمر سرپیچی کرد و گفت: با کسی بیعت کنیم که میمون باز و سگ باز است و شراب می خورد و فسق و فجور را علنی کرده است؟ حجت ما نزد خداوند چه خواهد بود؟

و ابن زبیر هم گفت: اطاعت خالق در معصیت مخلوق نشاید. یزید دین ما را فاسد کرده است.

4 – ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، در مدخل ترجمه یزید چنین می گوید:

 حَجَّ یَزِیدُ فِی حَیَاةِ أَبِیهِ، فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِینَةَ جَلَسَ عَلَى شَرَابٍ لَهُ …[6]

یزید در زمان حیات پدرش به حج رفت، پس زمانی که به مدینه رسید، مجلس شراب برپا کرد…

5 – بَلاذُری در انساب الأشراف، یزید بن معاویة را اینگونه معرفی می کند:

یزید بْن مُعَاوِیَة فکان یکنى أبا خالد.

حَدَّثَنِی الْعَمْرِیّ عَن الْهَیْثَم بْن عدی عَنِ ابن عیاش وعوانة وعن هشام ابن الکلبی عَنْ أبیه وأبی مخنف وغیرهما قالوا: کان یزید بْن مُعَاوِیَة أول من أظهر شرب الشراب والاستهتار بالغناء والصید واتخاذ القیان والغلمان والتفکه بما یضحک منه المترفون من القرود والمعاقرة بالکلاب والدیکة ثم جرى على یده قتل الحسین وقتل أهل الحرة ورمی البیت وإحراقه … [7]

یزید بن معاویه که کنیه اش ابو خالد بود.

عَمرِی از هیثم بن عدی از ابن عیاش و عوانة و از هشام ابن کلبی از پدرش و ابو مخنف و غیر این دو، می گویند: یزید بن معاویه اولین کسی بود که شرب خمر را علنی کرد. او دلباخته غنا و طرب و شکار و همدمی با دختران و پسران آوازه خوان بود. عیاشی و سرگرمیِ دیگرش، میمون بازی و جنگ اندازی سگها و خروسها بود سپس به دست او قتل حسین بن علی و قتل اهل حرّة و سنگ باران کعبه و آتش زدن آن صورت گرفت …

6 – سیوطی در سِیَرُ أعلام النبلاء، به سند خود، اوصاف یزید را چنین بر می شمارد:

… زِیَادٍ الحَارِثِیِّ قَالَ: سَقَانِی یَزِیْدُ شَرَاباً مَا ذُقْتُ مِثْلَهُ! فَقُلْتُ: یَا أَمِیْرَ المُؤْمِنِیْنَ، لَمْ أُسَلْسِلْ مِثْلَ هَذَا! قَالَ هَذَا رُمَّانُ حُلْوَانَ، بِعَسَلِ أَصْبَهَانَ، بِسُکَّرِ الأَهْوَازِ، بِزَبِیْبِ الطَّائِفِ، بِمَاءِ بَرَدَى.

وَعَنْ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مِسْمَعٍ، قَالَ: سَکِرَ یَزِیْدُ فَقَامَ یَرْقُصُ فَسَقَطَ عَلَى رَأْسِهِ فَانْشَقَّ وَبَدَا دِمَاغُهُ.

قُلْتُ: کَانَ قَوِیّاً، شُجَاعاً، ذَا رَأْیٍ وَحَزْمٍ وَفِطْنَةٍ وَفَصَاحَةٍ، وَلَهُ شِعْرٌ جَیِّدٌ، وَکَانَ نَاصِبِیّاً فَظّاً غَلِیْظاًجَلْفاً، یتناول المسکر ویفعل المنکر.

افْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیْدِ الحُسَیْنِ, وَاخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الحَرَّةِ فَمَقَتَهُ النَّاسُ وَلَمْ یُبَارَکْ فِی عُمُرِه. وَخَرَجَ عَلَیْهِ غَیْرُ وَاحِدٍ بَعْدَ الحُسَیْنِ … .[8]

زیاد حارثی می گوید: یزید شرابی به من نوشاند که مثل آن را نچشیده بودم! پس به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! تا کنون چنین شرابی ننوشیده بودم! یزید گفت: این شراب مخلوطی از خرمای شیرین، عسل اصفهان، شکر اهواز، کشمش طائف، و آب بَرَدَی[9] است.

محمد بن احمد بن مسمع می گوید: یزید در حال مستی برای رقصیدن به پا خاست! ناگهان با سر به زمین خورد و سرش شکافت به گونه ای که مغزش نمایان شد.

من می گویم: یزید فردی قوی، شجاع، صاحب رأی و تصمیم و فطانت و فصاحت بود و خوب شعر می گفت، همچین او ناصبی، تند خو، خشن و بد عُنُق بود، و هماره مشروب می نوشید و اعمال زشت مرتکب می شد.

حکومت او با قتل حسین شهید آغاز و با واقعه حَرّة به پایان رسید. به این دلیل مردم از او نفرت داشتند و در طول زندگانی اش خیر ندید. و بعد از حسین افراد متعددی بر او خروج کردند …

7 – و جالب تر از تمامی نقل های پیشین، اعتراف معاویة بن یزید، فرزند یزید بن معاویة، به صفات پلید و اعمال ناشایست پدر و همچنین جدّ خود است. او در اولین خطبه خود در روزهای نخستین خلافتش، بر منبر رفت و گفت:

إِنّ هَذِه الْخلَافَة حَبل الله وَإِن جدی مُعَاوِیَة نَازع الْأَمر أَهله وَمن هُوَ أَحَق بِهِ مِنْهُ عَلیّ بن أبی طَالب وَرکب بکم مَا تعلمُونَ حَتَّى أَتَتْهُ منیته فَصَارَ فِی قَبره رهینا بذنوبه. ثمَّ قلد أبی الْأَمر وَکَانَ غیر أهل لَهُ وَنَازع ابْن بنت رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم فقصف عمره وانبتر عقبه وَصَارَ فِی قَبره رهیبا بذنوبه. ثمَّ بَکَى وَقَالَ إِن من أعظم الْأُمُور علینا علمنَا بِسوء مصرعه وبئیس منقلبه وَقد قَتَلَ عترة رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وأباح الْخمر وَخرب الْکَعْبَة وَلم أذق حلاوة الْخلَافَة فَلَا أتقلد مرارتها، فشأنکم أَمرکُم وَالله لَئِن کَانَت الدُّنْیَا خیرا فقد نلنا مِنْهَا حظا وَلَئِن کَانَت شرا فَکفى ذُرِّیَّة أبی سُفْیَان مَا أَصَابُوا مِنْهَا.[10]

هنگامی که معاویة بن یزید به ولایت عهدی رسید از منبر بالا رفت و گفت: این خلافت ریسمان الهی است و جدم معاویه آن را به نا حق از علی بن ابی طالب گرفت و آنچه می خواست انجام داد تا آنکه مرگش فرا رسید و در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس پدرم به خلافت رسید در حالی که صلاحیت آن را نداشت و با پسر دختر رسول خدا به نزاع پرداخت، پس عمر او نیز به پایان رسید در در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس گریه کرد و گفت: همانا از بزرگترین امور بر ما، علم ما به بدی جایگاه و پستی قرارگاه پدرم است، یزید عترت رسول خدا را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را نیز خراب نمود و از شیرینی خلافت چیزی نچشید، من نیز از تلخی آن پیروی نخواهم کرد. پس خودتان در کار خویش نظر دهید! به خدا سوگند اگر تمامی دنیا خیر بوده باشد ما به تمام آن خیر رسیده ایم و اگر شر باشد، نسل ابوسفیان را بر آنچه از این شرّ بدانها رسیده است، کافی است!

 پی نوشت ها:

[1]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج65، ص405/ و نیز رجوع کنید: البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 228

[2]. همان گونه که می بینید، معاویه در این ابیات، پسر خود را فقط از آشکار نوشیدن شراب نهی می کند نه از نوشیدن آن به طور مطلق!و در عوض به او توصیه می کند تا در نهان و خلوت، به فسق و فجور خود ادامه دهد!

[3]. البدایة و النهایة، همان، ص 230

[4]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 220

[5]. همان، ج 2، ص 228

[6]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 3، ص 224

[7]. انساب الاشراف بلاذری، ج 5، ص 286

[8]. سیر اعلام النبلاء، ج5، صص6 و 7

[9]. بردی ظاهرا نام نوعی گیاه است.

[10]. الصواعق المحرقة، ج2، صص641و642

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:39 عصر
قبر حضرت محسن (ع) کجاست؟
| نظر بدهید

به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : حضرت محسن ـ علیه السّلام ـ فرزند سقط شده فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است که پیامبر اکرم(ص) او را محسن نامید(1) و به وسیلة ضربات، غلاف شمشیر قنفذ، خلیفه دوم(2) و در اثر ضربات پای وی،  سقط شد(3).

هیچ یک از منابع معتبر تاریخی و مقاتل به محل دفن حضرت محسن(ع) اشاره نکرده اند، امّا این که حضرت محسن در پای درب نیم سوختهخانه امیرالمؤمنین(ع) دفن شده، در کتاب جامع النورین چنیننقل شده است: بعد از آن که دومی با لگد بر پهلوی آن بانوی بزرگوار زد، حضرتفاطمه(س) روی زمین افتاد، هر طور بود از جا برخاست حرکتکرد و به خانه آمد و روی زمین افتاد و صدا زد: عمر مرا کشت.

امیر المؤمنین،آن امام مظلوم جلو آمد تا حال او را در آن وضع دید، صدا زد: فضّه، فاطمه(س) را دریاب که درد او را فراگرفته است، فضّه به یاریفاطمه(س) رفت چند لحظه گذشت، به سوی امیرالمؤمنین(ع) آمد، چیزی روی دستگرفته بود، حضرت پرسید: فضّه این چیست؟
پاسخ داد: مولای من، بدن بی جان محسن است. حضرت فرمود؛ من که نمی توانم ازخانه بیرون روم و کسی را هم که ندارم او را به بقیع ببرد و به خاک سپارد،خودت او را در آستانه خانه دفن کن(4)
گرچه منابع تاریخی به این نکته اشاره نکرده اند ولی شاید با دو احتمالبتوان گفت که حضرت محسن در آستانه و پای درب نیم سوخته دفن شده باشد.

احتمال اول: با توجه به محیط خفقان و جَوّ سیاسی حاکم بر آن عصر که حضرت(ع) را در تنگنا قرار داده بودند تا برای تثبیت خلافتابوبکر حتی با زور و آتش زدن خانه فاطمه زهرا(س) از آنحضرت بیعت بگیرند؛ می توان گفت که شرایط آن عصر این اجازه را به حضرت علی(ع) نداد که حضرت محسن را در قبرستان بقیع دفن کنند.

احتمال دوم: این که اگر حضرت محسن را در قبرستان بقیع ـ قبرستان عمومیمدینه ـ دفن می کردند حتماً مقتل و تاریخ نویسان به آن اشاره می کردند، پسعدم اشاره تواریخ به قبر آن حضرت شاید دلیل بر این است که حضرت محسنمخفیانه و در خانه دفن شده است.

 پی نوشت ها:

1. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ پانزدهم، 1382ش، ج1، ص238.

2. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، الطبعة الثانیه، 1403ق، ج43، ص170.

3.قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمه از ولادت تا شهادت، تهران، نشر آفاق، چاپ ششم، 1381ش، ص372 به نقل از شهرستانی، الملل و النحل، ترجمه مصطفی خالق زاده، ج1، ص81 .

4. ملااسماعیل سبزواری، جامع النورین، تهران، علمیه اسلامیه، بی تا، ص206؛ و علی اصغر یونسیان، ریحانة النبی، چاپ اول، 1381ش، ص196

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1) حاج ملااسماعیل سبزواری، جامع النورین، انسان، ص206.
2
) علی اصغر یونسیان، ریحانة النبی، ص196

روابط عومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:18 عصر
«شیخ خوشپوش انگلیسی» به دنبال چیست؟
| نظر بدهید

گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) از پشت پرده ایجاد فتنه ای در هیئت ها به نام «هفته برائت» :

آغاز ماه ربیع‌الاول، ایام حساسی است که موضوع وحدت بین شیعیان و اهل‌سنت اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند. در همین برهه حساس بود که خبر نامگذاری هفته‌ای به نام برائت از سوی شورای سیاست گذاری شبکه جهانی امام حسین(ع) که به آیت‌الله صادق شیرازی و جریان اطراف وی منسوب است، مطرح شد. خبری که بوی تفرقه و فتنه می‌داد. آنها قصد داشتند با ایجاد موجی نامبارک در بین هیئت‌ها، مقاصد خویش را دنبال کنند. در بخشی از بیانیه این شورا آمده بود: «روز نهم ربیع الاول طبق فرموده اهل بیت علیهم السلام روز غدیر ثانی نامگذاری شده است و این تعبیر حکایت از اهمیت دو موضوع تولی و تبری در مکتب اهل بیت دارد و حاکی از آن است که تبری و تولی به عنوان مکمل یکدیگر بایستی مورد توجه قرار بگیرد از این رو بر خود لازم میدانیم که از روز نهم لغایت 15 ربیع الاول را به عنوان هفته برائت نامگذاری کنیم تا ازاین شبکه مقدسه پیام برائت از دشمنان خاندان رسالت را با اتکا به عمل معصومین به جهان صادرنماییم.»

چه جریانی در پس این اقدامات نهفته است؟

یکی از افراد مهمی که نقش محوری در این جریان ایفا می‌کند، روحانی جوانی به نام «یاسرالحبیب» است که گفته می‌شود داماد سید مجتبی شیرازی برادر آیت الله سید صادق شیرازی  است. مجتبی شیرازی،روحانی‌نمای هتاکی است که بارها به طور مستقیم به رهبر معظم انقلاب توهین کرده و به همین دلیل جرات ندارد در مجامع عمومی ظاهر شود. یاسرالحبیب، معروف به «شیخ خوش‌پوش انگلیسی» است و سعی دارد خود را سینه‌چاک تفکرات شیعه و دشمن درجه یک وهابیت نشان دهد و البته بر هیچ فرد اهل بصیرتی پوشیده نیست که وی تمام قد در خدمت تفکرات انگلیسی است و تمام اقداماتش باعث وهن تشیع می‌شود. سید حسن نصرالله درباره این فرد تعبیر دقیقی به کار برده و فرموده است: "شخصٌ شیعیٌ غیرُ معروفٍ عند الشیعة أساساً"

 Description:  

یاسرالحبیب در برنامه تلویزیونی فدک

الحبیب در سال 2010 مطابق با رمضان 1431 برای نخستین بار اقدام به برگزاری علنی مراسم جشنی بمناسبت سالروز وفات عایشه، همسر پیامبر(ص) نمود که انتشار خبر آن، منجر به برانگیخته شدن خشم اهل سنت در دنیا شد. وی نه تنها دست از این اقدامات بر نداشته، بلکه مواضع خویش را در مورد عایشه در یک کتاب منتشر کرد. کتاب یکه عنوانی بسیار زشت و ناپسند داشت. او مدعی شده بود که کتابش با استقبال بی‌نظیری از سوی صاحبان نظر مواجه شده و برخی کتابش را «کتاب قرن» نامیده‌اند. مطلبی که تا به امروز هیچ تأییدی نداشته است. وی با استمرار حرکت خود، اقدام به برپایی مراسمات جشن در سالروز منتسب به مرگ خلیفه دوم نمود و در اقدامی عجیب این برنامه‌ها را بصورت زنده از شبکه ماهواره‌ای خود منتشر ساخت. اقدامی که تعجب بسیاری از مسلمانان در فرق مختلف اهل سنت و شیعیان را به همراه داشت .

Description:

عکس اقتدای یاسرالحبیب به مجتبی شیرازی

 پاسخ کوبنده رهبر انقلاب به منحرفان

پس از این اتفاقات رهبر معظم انقلاب در پاسخ به استفتایی از سوی علمای شرق عربستان، با صدور فتوایی هر گونه اهانت به نمادهای اهل سنت از جمله همسران پیامبر را حرام اعلام کرد و این آغازی بود بر مخالفت علنی الحبیب با جریان شیعی مستقر در جمهوری اسلامی ایران، عراق، کویت، بحرین، عربستان سعودی، عمان، یمن و سایر جوامع شیعی در کشورهای منطقه.

تکفیر اهل سنت و تکفیر شیعیان و مراجع عظام

الحبیب که تا این زمان بیشتر درگیر مناظرات و نامه‌نگاری با علمای وهابی و بخشی از اهل سنت بود با توجه به موضع‌گیری منفی علما و مراجع شیعه علیه وی، ناگهان لبه حملات و انتقادات خویش را به سوی طیفی وسیع از علمای شیعی کشاند و در این راه، هر روز، چهره‌ای جدید از میان علمای شیعه را هدف گرفت. به گونه‌ای که در موارد بسیاری آن‌ها را تا حد کفر و خروج از دین تکفیر نمود. او با انتقاد از نگرش‌های عرفانی طیفی از علمای شیعه مانند حضرت امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت الله بهجت، آیت‌الله سیستانی، آیت‌الله حکیم و سایر مراجع بزرگ شیعه در کشورهای منطقه و ... همگی ایشان را منحرف خوانده و بعلاوه حملات شدیدی را بر ضد شهید آیت الله محمد باقر صدر انجام داد و در گفتاری ناپسند مدعی شد که ایشان در حالی از این دنیا رفته که از مذهب تشیع خارج شده بود

Description:

محل حسینیه، شبکه ماهواره‌ای و اقامت یاسر الحبیب در انگلیس، در روستایی به نام فولمر

الحبیب همچنین ضمن فاسق قلمداد کردن سید حسن نصرالله طی سخنانی گفت که اگر بن لادن و قرضاوی مجاهد هستند، سید حسن نیز مجاهد است. و او را به دلیل تبعیت از علمای شیعه، گمراه خواند. یاسر الحبیب اگرچه در قبال مرجعیت آیت الله سیستانی در روزهای ابتدایی فعالیت‌هایش بسیار محتاطانه سخن می‌گفت اما هر روز به جسارت خویش در قبال ایشان نیز افزود تا اینکه در نهایت از عباراتی بسیار سخیف و ناپسند در قبال ایشان استفاده کرد. او بعد از ابراز این اظهارات سخیف، مدعی شد که آیت‌الله سیستانی توجهی به نگاه‌های نسل جدید تشیع نداشته و عن‌قریب است که شاهد طغیان تشیع بر ضد مرجعیت باشد.

اعتراض به فتنه

پس از مطرح شدن ایده هفته برائت از سوی این جریان، اعتراض و روشنگری‌های برای خنثی‌سازی این فتنه انجام شد. اتحادیه بین المللی امت واحده با صدور بیانیه ای نسبت به اعلام هفته برائت از سوی برخی جریانات مشکوک شیعی، در ماه ربیع الاول هشدار داد. در بخش‌هایی از این بیانیه آمده است: این روزها که به میلاد بزرگ پرچمدار هدایت بشریت، حضرت ختمی مرتبت(ص) و هفته وحدت اسلامی نزدیک می شویم و طوفان های سخت در کشورهای اسلامی ضرورت پیوند میان مسلمین در برابر اجانب و دشمنان اسلام را بیش از پیش مشخص ساخته و رسانه های بیشمار با رصد دائمی رفتارهای گروه های مختلف شیعه و سنی در صدد نادیده گرفتن مشترکات فراوان و بزرگنمایی اختلافات کوچک هستند، در کمال اندوه و تاثر شاهد بودیم که جریان ضد وحدت اسلامی که یک لبه قیچی آن را شیعیان تندرو و تکفیری تشکیل می دهند با پنهان شدن پشت مفاهیم مقدس و ناب اسلامی تولّی و تبرّی و تفسیر نادرست آنها در جهت خلاف اصول عقلی و شرعی حرکت کرده و درست در ایامی که پس از انقلاب اسلامی به نام هفته وحدت اسلامی نام گذاری شده و در حرکتی مشکوک اقدام به برپایی و تعظیم «هفته برائت» نموده اند که شروع این هفته خودساخته به زعم ایشان تاریخ قتل خلیفه دوم است. این جریان که مستظهر به آیت الله سید صادق شیرازی است ضمن نادیده انگاشتن سیره وحدوی اهل بیت علیهم السلام و توصیه ها و روایت فراوان از ایشان مبنی بر «اخلاق نیکو با اهل سنت»، «شرکت در نماز جماعت و مساجد ایشان»، «عیادت از مریضان ایشان»، «امانتداری نسبت به ایشان» و در یک کلام تأسی به خود اهل بیت در رفتار کریمانه با سایر مسلمین و رد رفتارهایی که موجب برانگیخته شدن تعصبات کور مذهبی شود، دائما بر طبل لعن مقدسات اهل سنت کوبیده و در این راه هر روز دست به بدعتی تازه می زنند و امسال نیز ذیل نام «شورای سیاست گذاری شبکه جهانی امام حسین» اقدام به بدعتی جدید و تامل برانگیز کرده و نهم تا پانزدهم ربیع الاول را به عنوان هفته برائت اعلام نموده اند! بدعتی که با توجه به بازه زمانی هفته وحدت (12 تا 17 ربیع الاول) جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که حرکتی متعمدانه و طراحی شده برای ضربه زدن به اصل اصیل وحدت اسلامی و خدمتی بزرگ در راستای اهداف استکبار جهانی است. بدعتی که با توجه حضور بیت و شخص آیت الله سید صادق شیرازی در شهر مقدس قم در افکار عمومی جهان اسلام به عنوان موضعی شیعی و ایرانی قلمداد خواهد شد. بدعتی که به خاطر نداشتن امکان مقابله به مثل برای اهل سنت (از آن لحاظ که مقدسات شیعه، مقدسات اهل سنت هم هستند) از لحاظ روانی جریان تکفیری اهل سنت را تقویت کرده و بهانه ای دیگر برای کشتار شیعیان بی گناه و مظلوم سراسر جهان اسلام را فراهم می کند. بدعتی که اهل سنت را به عنوان مسلمینی که قریب به اتفاق محب اهل بیت - علیهم السلام- هستند و به فرموده پیامبر محبت ذی القربی را وظیفه خود می دانند را بیش از پیش از تشیعِ دافعه زا و بی منطق معرفی شده دور می کند. بدعتی از سوی کسانی که از اهل بیت پیامبر علیهم السلام هم ولایتی تر شده اند! و دغدغه لعن و سب، آنها را از اصول دین و مهمتر از همه رکن رکین توحید و دعوت جهان شمول اسلام در روزگار مذلت شرق و غرب بازداشته استصرف نظر اینکه چنین رفتارهای بی پایه ای در تضاد کامل با اندیشه های ناب اسلامی، سیره مراجع عظامی چون آیت الله العظمی بروجردی و تفکر وحدوی امام احل(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار داشته و در صورت تداوم، عمق استراتژیک انقلاب اسلامی را به خطر خواهد انداخت، نباید از یاد برد که این اقدامات پیش از همه حصاری بر گرد معارف ناب اهل بیت خواهد کشیده و در راستای منافع دشمنان اهل بیت، از عمومی شدن معارف ایشان جلوگیری می نماید. از اینرو شایسته است مراجع عظام تقلید و روحانیت معظم شیعه و همه معتقدان به گفتمان اسلام ناب محمدی(ص) با هوشیاری و بصیرت بهنگام، برائت خود را از این جریان مشکوک اعلام داشته و اجازه ندهند از مملکت انقلاب اسلامی ندایی تفرقه افکنانه و خلاف مصالح مسلمین منتشر شود.

عقب نشینی فتنه‌گران

 گسترده شدن موج اعتراضات درباره توطئه دشمنان در مطرح کردن هفته برائت، موجب شد تا جریان افراطی که این موضوع را مطرح کرده بود عقب نشینی کند.سایت رسمی این جریان با حذف لوگوی هفته برائت از خروجی خود، حتی فتوای یکی از شخصیت‌های مروج این رویکرد افراطی را که اینبار بر وحدت تاکید دارد منتشر کرده است!

برائت هوشمندانه چیست؟

برائت یکی از اساسی‌ترین اعتقادات ماست که اساسا شعار دین ما با «لا اله» شروع می‌شود و در پس آن «الا الله» می‌آید. هیچ کس اصل تبری را منکر نمی‌شود ،اما نباید فراموش کنیم که اولا برائت با «سب» و فحاشی سنخیت ندارد و در قرآن کریم با صراحت اینگونه رفتارها نهی شده است. دوم آنکه مصالح عمومی جهان اسلام ممکن است اقتضائاتی داشته باشد و گاهی اوقات مجبور شویم تغییراتی در رفتارهایمان داشته باشیم. همان‌گونه که امام خمینی(ره) در روزگاری مصالح عمومی جهان اسلام را سنجید و حج واجب را تحریم کرد. امروز هم تقریبا همین اتفاق افتاده است و تدبیر مراجع تقلید حکم می‌کند که جهان اسلام بر اشتراکات تاکید کنند و افتراقات را در مجامع علمی و به اصطلاح طلبگی نقد و بررسی کنند.

روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 11:1 عصر
حضور آرمیتا در حسینیه امام خمینی (ره)
| نظر

در خجسته سالروز میلاد سراسر نور پیامبر رحمت، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و فرزند گرامی ایشان، حضرت امام صادق(ع)، جمعی از مسئولان نظام، میهمانان خارجی شرکت کننده در بیست و هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم امروز با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. در این دیدار «آرمیتا رضایی نژاد» فرزند شهید «داریوش رضایی نژاد» نیز به همراه مادرش حضور داشت.

روابط عومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)



نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 10:52 عصر
از برنامه شب یلدا آتش کینه از سینه ضد انقلاب گُر گرفت + متن کامل
| نظر بدهید

واکنش حاج سعید حدادیان به اتفاقات اخیر درباره حاج محمود کریمی
به گزارش خبرنگار هیأت محبان سیدالکریم (ع) : حاج سعید حدادیان از مداحان اهل بیت (ع) در خصوص مسائل مطرح شده درباره حاج محمود کریمی متنی را به رشته تحریر درآورده که می خوانید: «بسم‌الله الرحمن الرحیم» إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ- همانا کسانی که دوست می دارند کارهای بسیار قبیح در میان آنان که ایمان آورده اند شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت، و خدا می داند و شما نمی دانید. (سوره مبارکه نور آیه 19) حاج محمود کریمی که کرامت انسانی و مراتب نورانی‌اش بر اهل دل روشن است، نیاز به حمایت دوستانی چون بنده ندارد اما مگر دل شکسته می‌گذارد. دوراندیشان و مهرکیشان نیک می‌دانند که جوانمردی او که میراث پدر شهید و برادر شهید اوست، خدشه‌پذیر نیست. به خاک پای مادرش سوگند که از برنامه شب یلدای شبکه 3 معلوم بود چه آتش کینه‌ای از سینه شبکه‌های ضد انقلاب گُر خواهد گرفت؛ اینکه در برنامه‌ای بسیار موفق به دست‌بوسی مادر زانو می‌زند و هوشمندانه و زیرکانه نوامیس انقلاب را ارج می‌نهد، نقطه اوجی است که شرافت و فضیلت نوکری اباعبدالله الحسین (ع) را به رخ می‌کشد و دشمنان انقلاب را از غیض می‌کشد. به یقین تضعیف دستگاه سیدالشهدا (ع) و تضییع زحمات خدمتگزاران این آستان گناهی نیست که خداوند تاوانش را به فردا موکول کند. دشمنان و بدخواهان ،قرآن بخوانند تا بدانند نام موسی‌بن عمران(ع)با مشاجره‌ای که در سوره قصص (1) به آن اشاره شده است، از قرآن و از زمره انبیا حذف نشد. شک نیست که برخی از مسئله پیش آمده برای انتقام‌ گرفتن از دستگاه سیدالشهدا (ع) و دستاوردهای آن سوءاستفاده می‌کنند؛ هیچ فکر کرده‌اید که اگر خدای ناکرده در این مشاجره بلایی سر حاج محمود آمده بود، امروز حال و هوای ایران اسلامی چگونه بود؟ خردمندان می‌دانند که حاج محمود کریمی در سن 45 سالگی نه سر تیراندازی دارد نه سودای اسلحه‌بازی؛ عجیب نیست که رسانه‌های اسرائیلی از تخت تفرعن خویش بانگ «وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ» (2) سر می‌دهند که در عصای کریمی‌ها اژدهایی می‌بینند که ریسمان‌های سیاه و سفید سحر جادوهای شیطانی‌شان را می‌بلعد. انشاءالله این محکمه عادلانه و خردمندانه پایان می‌پذیرد اما محمود کریمی را پایانی نیست که این قطره در اقیانوس بی‌پایان ابوالفضل (ع) سیر می‌کند؛ باشید و الطاف حضرتش را نظاره کنید.
 1. سوره مبارکه قصص- آیات 9 و 10
2. سوره مبارکه شعرا - آیه 19
منبع: فارس
روابط عمومی هیأت محبان سیدالکریم (ع)


نویسنده : خادم حرم حضرت عبدالعظیم
تاریخ : یکشنبه 92 دی 29
زمان : ساعت 10:48 عصر


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir



 

کل بازدید: 152966
بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 39
تعداد کل پست ها: 347

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا